از بريگيته گيسل
عکس مورد علاقه او از پایتخت آلمان است. این عکس بقایای دیوار برلین را نشان میدهد که در سال ۲۰۱۹ گرفته شده است، زمانی که او از شهری که مدتها او را مجذوب کرده بود، بازدید کرد؛ شهری که در آن زمان هنوز پایتخت او نبود. مصطفی الیاسیان در آن زمان پناهجوی ایرانی بود. امروز او عکاسی تحصیلکرده و یک شهروند آلمانی است. او در سالن شیشهای ساختمان اداره کل توبینگن تا ۴ اکتبر تصاویری از “بومی شدن” را به نمایش گذاشته است. این نمایشگاه در ساعات کاری اداره کل قابل بازدید است. ۲۴ عکس در این سالن نشان میدهند که چه چیزی لازم است تا یک فرد از یک غریبه به یک فرد بومی تبدیل شود. این تصاویر پرترههایی از پناهندگان کشورهای دیگر، تصاویری از جلسات تحریریه در
tuenews INTERNATIONAL
و اجراهای یک گروه موسیقی را نشان میدهند. این عکسها شامل تصاویر مستندی هستند که لحظهای را ثبت میکنند، همچنین تصاویری تنظیم شده مانند پرترههای آرام از دیگر پناهندگان که داستانهایی را روایت میکنند. این عکسها نشان میدهند که مهاجرت به سرزمین جدید چگونه است: الیاسیان تصاویری از مدیر پیشین اداره، ورنر والتز، و مدیر منابع انسانی، رناته فیشر، ثبت کرده است که با تراکتورهای تاریخی به دوران بازنشستگی رفتند. همچنین او تصاویری از برپایی مرکز واکسیناسیون در دوران کرونا ثبت کرده است. اینها پروژههای کاری او بودهاند. او از حدود یک سال پیش شهروند آلمان شده است. در مراسم سالانه اداره کل در ماه سپتامبر، از او به عنوان نماینده تمامی آلمانیهای جدید تقدير و جشن گرفته شد. این مراسم او را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
دیدن بقایای دیوار برلین برای او یک آرزوی قلبی بود. او به یاد میآورد: “در سال ۱۹۸۹ در تهران، از طريق تلوزيون، فرو ریختن دیوار برلین را دیدم.”
با اینکه او در آن زمان ۱۰ سال داشت و ابعاد این واقعه را به طور کامل درک نمیکرد و هيچ گونه اطلاعات سياسى در مورد آلمان نداشت اما میدانست که یک اتفاق بسیار بزرگ در حال رخ دادن است. زمانی که در سال ۲۰۱۷ از ایران به آلمان رسید، مشتاق بود تا به شهری سفر کند که ساکنانش دیوار را به زمین انداختند. تلاش بزرگ مردم برای آزادی، او را که یک پناهنده بود تحت تأثیر قرار داد. الیاسیان میگوید که او به دلایل “شخصی” کشورش را ترک کرده. به دلیل احترام به اعضای خانوادهاش که هنوز در تهران هستند، او نمیخواهد جزئیات بیشتری بیان کند. با اینحال، دلایل او به قدری جدی بود که در سال ۲۰۲۰ به عنوان پناهجو پذیرفته شد
به سرعت به دنبال کار رفتن
الیاسیان از همان ابتدا تصمیم گرفت یک تغییر اساسی ایجاد کند. او میگوید: “در اولین روز ورودم به آلمان، فکر کردم با وجود اينكه در ايران به دنيا آمده ام و در آنجا بزرگ شده ام اما هدفم در ايران را به اتمام رسانده ام و احساس کردم که آلمان وطن جدید من است.”
او هر چه در توان داشت انجام داد تا در اینجا جایگاهی برای خود پیدا کند. الياسيان ميگويد: “من یک مرد سالم هستم و نمیخواهم از کمکهای دولتی استفاده کنم.” او به سرعت آلمانی را یاد گرفت و به دنبال کار گشت. این عکاس که همچنین دوره آموزش طلاسازی دیده بود و به عنوان جواهرساز کار کرده بود، در آلمان نیز دوست داشت به عنوان گوهرتراش کار کند، اما شغلی در این زمینه پیدا نکرد. حتی تحصیلات او در زمینه عکاسی نیز در ابتدا به کارش نیامد. با اینحال، در
tuenews INTERNATIONAL،
جایی که ابتدا به صورت داوطلبانه، سپس به عنوان نیروی خدمات اجتماعی فدرال و در نهایت به عنوان کارمند پاره وقت مشغول به کار شد، دانش او مورد نیاز بود. او عکس میگرفت و مقالاتی را از زبان آلمانی به فارسی ترجمه میکرد. علاوه بر این، او در یک شرکت خدمات پستی نیز کار میکرد. زبان آلمانی او اکنون بسیار عالی است. او میگوید: “تونيوز یک معجزه واقعی در زندگی من بود. از طریق کار در آنجا، فرهنگ و زبان آلمانی را بسیار سریعتر یاد گرفتم و در جامعه ادغام شدم.”
این یک فرآیندى است كه همچنان ادامه دارد و در حال پیشرفت است
الیاسیان در مراسم سالانه اداره کل گفت: “برای من، داشتن گذرنامه آلمانی پایان راه نیست. بلکه این یک قدم بزرگ در زندگی و آغاز یک مسیر جدید است.” رسیدن به این مرحله اغلب دشوار بوده است. فرآیند گرفتن شهروندی یک مسیر طولانی و گاه خستهکننده بود. او به یاد میآورد: “ما همه مدارکمان را با خود داشتیم، از شناسنامه تا سند ازدواج.” آنها این مدارک را در آلمان ترجمه و تأیید کردند. اما در ابتدا، سند ازدواج ایرانی در دفتر ثبت احوال توبینگن پذیرفته نشد و الیاسیان به سفارت آلمان در تهران ارجاع داده شد تا این مدارک را قانونی کند. اما سفارت او را به یک نهاد ایرانی ارجاع داد که مستلزم سفر به تهران بود؛ سفری که به عنوان پناهنده در آلمان برای او امکانپذیر نبود. در نهایت، راه حلی که با بوروکراسی سازگار بود، پیدا شد.
تفکراتی درباره وطن
الیاسیان از اینکه اکنون شهروند آلمان است، احساس غرور میکند. او میگوید: “این نشان میدهد که راهی که انتخاب کردم، اشتباه نبود و من به درستی عمل کردم.” الیاسیان درباره وطن بسیار فکر کرده است؛ هم درباره وطن قدیمی و هم وطن جدیدش.
او نوشته است: “این تجربه مانند این بود که دوباره متولد شدهایم. ما فرصتی داشتیم تا زندگی را از نو شروع کنیم.”
tun24092701